کودکانه

شعر های نی نی کوچولو

1395/2/6 19:26
نویسنده : admin
5,263 بازدید
اشتراک گذاری

امروز نی نی با مامانش     رفته بودند با هم خرید
مامان زری برای نی نی     یه دونه بادکنک خرید
نی نی نخ بادکنک و          گرفته بود که در نره
چون می دونست مامان زری    دیگه براش نمی خره
راه که می رفت بادکنکو      به این ور و اون ور می زد
ضربه هایی به بادکنک       با پا می زد با سر می زد
بادکنکه خورد به درخت     ترقی کرد وترکید
نی نی کوچولو از این صدا   ترسید کمی عقب پرید
او رفت جلو پیش درخت     با گریه گفت : آهای چنار
زود باش برو یه بادکنک      بخر برای من بیار
این جور به من نگاه نکن    از این به بعد قهرم با تو
الان می گم پلیس بیاد      اره کنه شاخه ها تو

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد